به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ به همت مجمع جهانی اهل بیت(ع) کتاب سیمای کارگزاران، به زبان هلندی ترجمه و چاپ شد.
این کتاب، متن و شرح فرمان تاریخی امام امیرالمؤمنین علی(ع) خطاب به «مالک اشتر نخعی» فرماندار مصر است که هنگام انتصاب و اعزام وی به آن سرزمین، صادر شد و در آن وظایف و تکالیف حاکم و معیارهای حکومتی از نظر شرعی و انسانی شرح داده شده است.
ترجمه این سند بسیار مهم و تاریخی ــ که به عنوان نامه پنجاه و سوم در کتاب شریف نهج البلاغه مضبوط است ــ به قلم «خانم سارا پاستور» عضو هلندی مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت(ع) انجام و در 58 صفحه منتشر گردیده است.
همچنین مقدمه ای از «حجت الاسلام والمسـلمین محمد سالار» معاون امور بین الملل مجمـع جهانی اهل بیت(ع) در ابتدای این کتاب آمده است.
کتاب سیمای کارگزاران به زبان هلندی، به شماره شابک زیر در یک هزار نسخه در شهر "لاهه" چاپ و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است:
isbn: 978-1-907905-06-3
در بخش هایی از فرمان امیرالمؤمنین علی(ع) خطاب به مالک اشتر آمده است:
ـــ اين فرمان بنده خدا، علي، امير مؤمنان، است به مالك پسر حارث اشتر در پيمانش با وي، آن هنگام كه او را براي فراهم آوردن خراج و جهاد با دشمنان و شايستهسازي مردمان و آباداني شهرها، به اميري مصر گمارد. به او فرمان دهد كه از خدا پروا دارد و طاعت او را بر هر چيز مقدّم شمارد و هرچه را در كتاب خداست از بايستهها و شايستهها به كار بندد دستورهايي كه هيچ كس جز با انجام آنها روي نيكبختي نبيند و جز با انكار و پايمال كردن آنها به شقاوت نيفتد.
ـــ ای مالك، بدان كه تو را با كشوري رو به رو كردهام كه پيش از تو، بر آن دولت های داد و ستم بسيار بر گذشتهاند، و بدان كه مردم به كارهاي تو همان گونه خواهند نگريست كه تو در كارهاي زمامداران پيش از خود نگري، و در باره تو همان خواهند گفت كه تو در مورد آنان حكم راندهاي. و تنها استدلال مردم به شايستگي شايستگان همان چيزي است كه خداوند بر زبان بندگانش جاري سازد. پس بايد محبوبترين اندوختهها نزد تو، كردار نيك و عمل صالح باشد.
ـــ ای مالك، مالك نفس خود باش و آن را از هر ناروا باز دار، كه همانا سختگيري بر نفس، عين انصاف است، چه در موردي كه آن را دلپسند آيد و چه آنجا كه ناپسند.
ـــ دلت را از رحمت و محبّت و نرمش با مردم لبريز كن. مباد كه چونان درندهای، شكارشان را غنيمت شماری، زيرا آنان از دو دسته بيرون نيستند: يا در دين با تو برادرند و يا در آفرينش با تو برابر.
ـــ چه بسا لغزشي از آنان بروز كند و دچار سستي و بيماري گردند، يا حتّي به عمد و خطا، بزهي به دست ايشان انجام شود. پس به خطاشان منگر و بر ايشان ببخشاي و همان گونه كه خود دوست داري خداي بر تو ببخشايد و از تو درگذرد، از عفو و گذشت خويش بهرهمندشان گردان، زيرا تو بالا دست آناني و آن كس كه تو را حكمراني داده بالا دست تو است و خداي تعالي ما فوق اوست و اينك همو اداره امور مردم را به تو وانهاده و تو را به وسيله آنان به آزمون گذاشته است.
ـــ هرگز چون بخشودي، پشيمان مشو و چون كيفر دادي، شادمان مباش. هرگز به خشمي كه از آن راه گريزي هست، شتاب مكن و هيچ گاه مگو: «من چيرگي دارم و فرمان دهم و مردم بايد اطاعت كنند»، زيرا اين كار تباهي دل و سستي دين است و دگرگوني و سقوط حكومت را نزديك سازد. و چون از قدرتي كه داري غروري در تو به هم رسد، به عظمت حاكميّت خدا بر فراز قدرت خويش بنگر و تواناييش را نسبت به خودت در آنچه هيچ قدرتي بر آن نداري، نظاره كن تا گردنكشي و تنديت را فرو نشانَد و خِرد از دست رفتهات را بازگرداند.
ـــ آن كس كه بر بندگان خدا ستم كند، خداي از جانب آنان دشمن او خواهد بود و هر كه خدا با وي در افتد، منطقش را كوبد، و تا دست از ستم نكشد يا توبه نكند با خدا در جنگ خواهد بود. و هيچ چيز چون بنياد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد و خشم و كيفر او را نزديك نيارد، كه خدا شنواي فرياد ستمديدگان، و در كمين ستمبارگان است.
ـــ همانا اين توده امّت و مردمند كه تكيهگاه بلند دين، و جمعيّت انبوه مسلمين، و نيرويي آماده در برابر دشمنانند، پس بايد پشتيبانيت از آنان، و گرايشت به ايشان باشد.
ـــ بايد آن كس كه بيشترين عيب جويي را از مردم كند، نزد تو دورترين و ناپسندترين كس باشد، زيرا مردم البتّه داراي عيبهايي هستند كه زمامدار بايد بيش از هر كس ديگر در پردهپوشي آن عيبها بكوشد، بنا بر اين به كشف عيبهايي كه بر تو نهان مانده است مپرداز، زيرا وظيفه تو تنها زدودن عيبهايي است كه از آنها آگاه شدهاي و در مورد آنچه از تو پنهان مانده است تنها خدا داوري خواهد كرد. پس تا ميتواني عيوب مردم را بپوشان تا خدا نيز آنچه را تو دوست داري از مردم پوشيده بمانَد، براي تو فرو پوشانَد.
ـــ در قبول گفته سخنچين شتاب مكن، زيرا كه او اگر چه به چهره خيرخواهان درآيد، دسيسهگر و فريب كار است. در مشورت، به بخيل رو مياور، كه تو را از بخشش باز دارد و از ناداري بترساند و با ترسو نيز رايزني مكن، كه تو را در كارها سست و ناتوان كند و نه با حريص، كه افزون خواهي ستمكارانه را در نگاهت ميآرايد. و براستي ريشه بخل و ترس و آز - اين سه غريزه مختلف - بدگماني به خداي تعالي است.
ـــ بدترين وزيران تو آنانند كه پيش از تو وزير اشرار بودهاند و آنان كه در گناهان ايشان همكاري داشتهاند، پس به هيچ وجه چنين كسان نبايد همراز تو گردند زيرا آنان ياران گنه كاران و برادران ستمگرانند، و تو به يقين به جاي ايشان جانشينان بهتري خواهي يافت، كساني كه انديشه و نيرو، منهاي وزر و وبال و بزهكاري ايشان را دارند و با هيچ ستمگري در ستم، و با هيچ بزهكاري در بزه همكاري نكردهاند. چنين كسان بر دوش تو سبكبارتر، و در ياوريت بهتر و نيكوتر، و در دوستاري تو صميميتر، و الفتشان با غير تو كمتر است. پس چنين كسان را انيس خلوت و جلوت خود كن.
ـــ با زاهدانِ صادق بپيوند، امّا آنان را عادت ده كه در مدح تو نكوشند و تو را به كارِ ناكرده، بيجا نستايند، چرا كه زيادهروي در مدح، خودپسندي آرد و به سركشي وادارد. هرگز مباد كه نكوكار و بدكار را جايگاه يكسان دهي، كه اين كار، نيكوكاران را به دل سرد شدن از نيكويي كشانَد و بَدان را به بد كاري دلگرم سازد. بر هر يك از اين دو دسته همان روا دار كه خود بر خويش روا داشته است.
ـــ بدان كه هيچ چيز در برانگيختن خوشگماني حاكم نسبت به رعيّت مؤثّرتر از آن نيست كه به ايشان نيكي كند، و هزينه زندگيشان را سبك گرداند، و آنان را به آنچه وظيفهشان نيست واندارد. پس بايد كاري كني كه حُسن ظنّ خود را نسبت به توده مردم فراهم آوري، زيرا خوشبيني و اعتماد، رنجي سنگين از تو بگسلد. و همانا شايستهترين فردي كه تو بايد نسبت به او خوشگمان باشي كسي است كه از آزمون تو سر افراز بيرون آمده باشد، و آن فردي سزاوار بدگماني است كه در آزمونت مردود گشته است.
ـــ سنّت شايستهاي را كه بزرگان اين امّت بدان عمل كردهاند و بر اساس آن اتّفاق نظر به وجود آمده و كار مردم بدان سامان يافته است، برهم مزن. و بدعتي مگذار كه به سنّتها و آيينهاي گذشته لطمه زند، كه در نتيجه پاداش، از آنِ بنيان گذاران سنّت، و وبال و گناه آن بر گردن تو خواهد بود.
ـــ هرچه بيشتر با دانشمندان و فرزانگان همنشيني و همدمي كن تا موجبات سامانيابي كشور فراهم آيد و آنچه مردم را پيش از اين استوار ميداشت، برپا گردد. و بدان كه تودههاي مردم دستههايي هستند كه هيچ يك بدون ديگري سامان نيابد و هيچ گروهي از ديگري بينياز نباشد. برخي از ايشان لشكر خدايند و عدّهاي كاتبان عمومي يا خصوصي، و دستهاي قاضيان دادگستر و بعضي كارگزاران منصف و اهل مدارايند، و گروهي جزيه گزاران و پرداختكنندگان ماليات اعمّ از مسلمان و غير مسلمانند، و پارهاي بازرگانان و صنعتگرانند، و جمعي فروماندگاني از حاجتمندان و مسكينانند. و خداوند سهم هر يك را معيّن داشته و حدّ و اندازه واجب آن را در كتاب خويش يا سنّت پيامبرش - سلام خدا بر او و خاندانش - معيّن فرموده است، كه اين عهد خداست و در نزد ما محفوظ.
ـــ لشكريان به فرمان خدا دژهاي ملّت، و زيور زمامداران، و عزّت دين، و مايه امنيّتاند و مردم جز بدانها برپا نتوانند بود. امّا لشكريان جز با آنچه خداوند از خراج بدانها رسانَد، استوار نتوانند شد و با اين سهم است كه براي پيكار با دشمنان نيرو گيرند و به آن در سامان دادن به خود دلگرم شوند و در رفع نيازهاشان پشتگرم. و امّا اين دو دسته (لشكر و توده مردم) استواري نخواهند يافت مگر با گروه سوم يعني قاضيان و كارگزاران و منشيان كه قراردادها را استوار كنند و سود مردمان فراهم آرند و مورد اعتماد و امانت مردم در كارهاي خصوصي و عمومياند. و همه اينان استواري نخواهند يافت مگر به وسيله بازرگانان و صنعت پيشگان كه به كار خود به اميد سود رو آورند و بازارها بديشان رونق يابد، و كار و كسب آنان از دست ديگران ساخته نيست. سپس طبقه پايين از حاجتمندان و درماندگانند كه شايسته ياري و كمكاند.
ـــ در مورد ماليات چنان عمل كن كه موجب بهبود حال خراجگزاران گردد، زيرا با درستي خراج و سامان يافتن حال خراجگزاران، وضع ديگران نيز اصلاح شود، و كار ديگران جز با بهبود آنان سامان نپذيرد، زيرا همه مردم در گرو خراج و خراجگزارانند. امّا بايد نظر تو بيشتر در آباداني زمين باشد تا گرفتن خراج، چون خراج بدون آباداني به دست نيايد و آن كه بدون آباداني خراج مطالبه كند، كشور را خراب و مردم را هلاك كند.
ـــ نبايد گزينش تو تنها بر پايه فراست خود و اطمينان به نظر خويش و خوشگماني باشد، چون اين مردان با شناسايي حسّاسيّت واليان، خود را در چشم آنان به خوش خدمتي آرايند، در حالي كه چه بسا در پس آن، خيرخواهي و امانت نباشد. پس آنان را از طريق سابقه خدمتي كه براي صالحانِ پيش از تو كرده بودهاند، بيازماي و آنگاه به آن كه در ميان مردم به نيكويي، نامي شهرهتر و به امانت، چهرهاي شناختهتر دارد، اعتماد كن، كه اين نشانه خيرانديشي تو براي خدا و براي كسي است كه تو را به حكومت برگزيده است. براي اداره هر بخش از كار كشور فرد برجستهاي را از ميان آنان برگزين كه كار بزرگ ناتوانش نكند و بسياري و گستردگي كار پريشانش نسازد.
ـــ خداي را، خداي را در مورد قشر پايين از بينوايان و نيازمندان و گرفتاران و ناتوانان كه بيچارهاند كوتاهي مكن، زيرا در ميان اين قشر بعضي سائلاند و برخي روي گدايي ندارند. و براي خدا حقّشان را كه او به تو سپرده است پاس دار و بخشي از بيت المال را به آنان اختصاص ده و نيز بخشي از خالصه اسلامي را در هر شهري به آنان واگذار، زيرا دور افتادهترينِ آنها داراي همان حقّي است كه نزديكترينشان، و تو مسؤوليّت همه آنان را بر عهده داري. پس مبادا مستي رياست و ثروت تو را از رسيدگي بدانها باز دارد، كه يقيناً به دليل پرداختن به كارهاي مهم از ناديده گرفتن حقّ پيش پا افتاده معذور نباشي.
ـــ براي آنچه در ميان تو و خداي تو است بهترين زمان و برترين بخش آن را قرار ده، هر چند كه اگر نيّت و انگيزه پاك باشد و خلق از آن در آسايش، همه اوقات براي خداست.
و بايد در اداي واجباتي كه خاصّ خداست، حسابي ويژه بگشايي. پس در بخشي از شب و روز، تن به خدا بسپار و آنچه را بدو نزديكت كند، بيكاهش و نقصان به جاي آر و هر سختي را بر تنت هموار ساز.
ـــ حق را در مورد هر كه بايد - دور يا نزديك - رعايت كن و در آن پايداري بورز و باز ده نيكويش را از خدا بخواه، و هرچه از اين راه به خويشان و نزديكانت رسد، گو رسد، زيرا اين گرچه بر تو گران آيد امّا چشم به پايان كار بدوز كه آن فرخنده است. اگر مردم به تو گمان ستمكاري بردند، عذر خود را بديشان بنماي و با اين كار از بد گمانيشان در آر، كه اين بردباري تو را رياضت نفس است و مردم را ملاطفت. تو بدانچه خواهي، رسيده و آنان را به راه حق در آورده.
ـــ از آشتياي كه دشمن بدان خوانَد و رضاي خدا در آن بُوَد روي متاب، كه آن سپاهيانت را مايه آسودگي است و اندوه تو را آرامش و كشورت را آسايش. امّا از دشمنت بعد از صلح، بسيار بسيار برحذر باش، زيرا دشمن چه بسا نزديك شود كه غافلگير كند، پس جانب دورانديشي را از دست منه و خوشگماني را كنار گذار.
ـــ از ريختن ناحقّ خونها بپرهيز، كه بيگمان هيچ چيز به انتقام نزديكتر، و در كيفر سنگينتر، و در نابودي نعمت و كوتاهي عمر درخورتر از بناحق ريختن خونها نيست.
و خدا - كه پاك و منزّه است - در روز رستاخيز، داوري بين بندگانش را با بازخواست خونهاي بناحق ريخته شده آغازد. بنا بر اين پايههاي حكومت خود را بر خون ناحق مگذار، كه اين كار نه تنها حكومت را ناتوان و سست، بلكه نابود ميكند و آن را به ديگري انتقال ميدهد.
و هيچ عذري نزد خدا و نزد من در قتل عمد نداري، زيرا حتماً قصاص خواهد داشت. و اگر دچار خطا شدي و به هنگام مجازات كردن، تازيانه يا شمشير يا دست تو از اختيارت خارج شد - كه گاه يك ضربه مشت يا بيشتر از آن موجب قتلي گردد - غرورت بر تو چيره نشود كه از پرداخت خونبها و حقوق اولياي مقتول سر باز زني.
ـــ زنهار از خودپسندي و اعتماد به آنچه مايه خوشايند تو است و از دوست داشتن چاپلوسي كه بايد از آن بپرهيزي، زيرا اين احوال خود از بهترين فرصتهاي شيطان براي تباه كردن نيكويي نيكوكاران است. با خدمتهايت به مردم، بر آنان منّت منه و از زيادهنمايي كاري كه كردهاي و تخلّف در وعدهاي كه به آنان دادهاي، دوري گزين، چرا كه منّت، ارج نيكي را ببَرد، و زيادهنمايي و گزافه گويي، فروغ حق را بزدايد، و خلف وعده خشم خدا و خلق را بر انگيزد.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام)، به عنوان یک تشکل جهانی و غیردولتی، از طرف گروهی از نخبگان جهان اسلام تشکیل شده است. اهلبیت(علیهمالسلام) به این دلیل بعنوان محور فعالیت انتخاب شدهاند که در معارف اسلامی در کنار قرآن، محوری مقدس را که مورد پذیرش عامه مسلمین باشد، تشکیل میدهند.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام) دارای اساسنامهای مشتمل بر هشت فصل و سی و سه ماده است.